ای کاش که این در به کلیدی برسد
با سردی دی، سبزه ی عیدی برسد
این جمعه سیاه بود و آن جمعه سیاه
ای کاش که جمعه ی سپیدی برسد
3010
1
4.71
دنیا در دست خواب گردان ها بود
صحرا مسخ سراب گردان ها بود
مشتی تخمه دهانشان را بسته است
این قصه ی آفتاب گردان ها بود
2511
0
5
دنیا چو وفا نمی کند دین مفروش
یعنی که شرف به مزد ننگین مفروش
شرمت بادا...سر حسین بن علی است
خورشید به سکّه ی سفالین مفروش
3110
0
3.3
اینجاست دست عقیل هم می سوزد
ابراهیم خلیل هم می سوزد
می گفت دگر نمی توانم آمد
یعنی پر جبرئیل هم می سوزد
3023
1
4
هرگز نرود ز سینه مان یاد علی
ضرب المثل عدالت و داد علی
هر کس به کسی خوش است در زندگی اش
ما هم به علی خوشیم و اولاد علی
3688
0
3.4
هر چند که آخرین پیمبر بودی
از هر چه که آمده است برتر بودی
حرف اول، کلام آخر ای یار!؟
اول بودی اگر چه آخر بودی
3084
0
4.33
دادند به حکمت و به لطفی به شما
از این همه سوره، سوره ی کوثر را
کوتاه ترین سوره ی قرآن، یعنی
کوتاه ترین راه رسیدن به خدا
5922
1
5
زهرا(س) از هر چه گفته آمد، سر بود
ما دیگر گفته ایم و او دیگر بود
پیوند گل محمدی با سیب است
او سیب گلاب باغ پیغمبر بود
4322
0
3.17
یا از شهدای کربلا بنویسد
یا داغ دل فاطمه(س) را بنویسد
این پنج انگشت، مثل هم نیست ولی
از پنج تن آل عبا بنویسد
6182
0
2.42
روزی برسد که دوست، نامت نبرد
دشمن نشناسدت، به دامت نبرد
روزی برسد که عاقبت می آید
از مرگ، کسی جان به سلامت نبرد
2231
0
4.4
خط اول بود که پایش را برد
خط خورد گلویش و صدایش را برد
دارد کفش من و تو را می دوزد
کفّاش، که جنگ، کفش هایش را برد
2276
0
این عشق، کتابِ خواب هایم را خواند
صحرایی شد، سراب هایم را خواند
در سینه، کتابخانه ی سوخته ای است
آتش، همه ی کتاب هایم را خواند!
1989
0
5
بی روی تو درد بر سرم ریخته باد
بی آینه، گرد بر سرم ریخته باد
من بی تو بمانم؟آه...نفرین! نفرین!
خاکستر سرد بر سرم ریخته باد
1453
0
در گوشه ی آه، بی صدا آب شدیم
در کُنج فراموشی ها آب شدیم
دو تکّه ی یخ درون لیوانت بود
دو تکّه ی یخ کجاست؟ ما آب شدیم!
1509
0
او شوم نبود، این گناه از ما بود
پرهای سیاه او سیاه از ما بود
آواز کلاغ را خدا بد ننوشت
ما بد خواندیم، اشتباه از ما بود!
13673
21
3.81
ای کاش که پرواز تو را می فهمید
از حنجره ات، راز تو را می فهمید
ای کاش قفس مثل تو بال و پر داشت
تا معنی آواز تو را می فهمید
1814
2
4
آن روز نگاه ما گره خورد به هم
یا بال پرنده ها گره خورد به هم
باران پرنده بود و باران نگاه
دستان من و تو تا گره خورد به هم
1478
0
قطره قطره، کلام دریا به من است
خاکم؛ خاکی که نام صحرا به من است
مثل امضای کوچکی می مانم
پایینم و اعتبار بالا به من است
1495
1
5
عطر گل چای، ریخته بر تن تو
سرشار از گل، بهشت پیراهن تو
با این شکر سرخ که بر لب داری
چه قهوه ی تلخی است ننوشیدن تو
1380
0
5
پشت دیوار، چشمه ای و ماهی است
یا خلوت عاشقانه ی دلخواهی است
دست تو به میله های دیدن نرسید
این شعر، چهارپایه ی کوتاهی است
1954
0
5
دیوار کجاست؟ سَر به سَر آوار است
آواره ی دشت های بم بسیار است
با این که تمام سقف ها ریخته اند
عکس مولا هنوز بر دیوار است
1500
0
هر لحظه دَم از نفاق با هم بزنند
یا حرفی از این سیاق با هم بزنند
یک بار نشد عقربه های ساعت
یک دور به اتفاق با هم بزنند!
2165
0
4.33
شن های روان و ساعت دنیا را
در شیشه گذاشتند؛ آدم ها را
زین روی به آن روی...چه می گردانند؟
این ساعت کهنه ی شنی را؛ مرا را!
955
0
«نان گرم و تازه نمی خوای آقا»؟
آن دختر نان فروش، دستانش را
به سوی همه دراز می کرد وَ تو
در ماشینت به فکر کیک فردا...
1052
0
تا چشمه نجوشید، سرازیر نشد
در ذهن تو رودخانه تصویر نشد
با حرف زدن کسی به جایی نرسید
با گفتن نان هیچ کسی سیر نشد
1440
0
5
عشق من و تو حرام شد هرچه که بود
قربانی انتقام شد هر چه که بود
دیگر حرفی نمانده با هم بزنیم
بین من و تو تمام شد هر چه که بود
2532
0
5
بی چاره تر از آدم و عالم هستیم
ماتم زده ای مثل محرّم هستیم
نه گندمی و نه یار گندم گونی
ما هم دل مان خوش است آدم هستیم!
1798
0
4.33
از دوست به جز وفا نمی دانستید
او را از خود جدا نمی دانستید
پایان تمام دوستی ها را من
می دانستم، شما نمی دانستید!
973
0
از فاصله ها هیچ نمی دانستم
از کار خدا هیچ نمی دانستم
آن روز که در کنار هم خوش بودیم
من قدر تو را هیچ نمی دانستم
1063
0
آن روز که رفتن تو را می دیدم
از گریه چو برگ بید می لرزیدم
ترس من از آن بود که روزی بروی
«آمد به سرم از آنچه می ترسیدم»
19249
4
4.17
با رفتن تو، به زندگی کردم پشت
من ماندم و حلقه ی طنابی در مشت
بگذار که فردا برسد، می شنوی؛
دیروز غروب، شاعری خود را کشت
2267
0
2.67
در شعر، من از مشکل خود می گویم
از عشق و دل غافل خود می گویم
خواهی بپذیر دوست، خواهی نپذیر
من شعر برای دل خود می گویم
1278
0
3.25
پاییز شدم از آن بهاری که تویی
آواره شدم در آن دیاری که تویی
بازیّ قطار بچگی هامان، آه...
این کوپه جدا شد از قطاری که تویی
1572
0
4.5
ما سنگ تو را به سینه ی خسته زدیم
در عشق، به هر قبیله و دسته زدیم
از لطف، دری به روی ما باز نشد
ما هر چه زدیم، بر در بسته زدیم
1382
0
3
ما شاخه ای از ایل شقایق هستیم
با دردسر عشق، موافق هستیم
در پرده چرا سخن بگویم؟ حاشا!
بگذار بدانند که عاشق هستیم
1998
0
3.33
می خواهی از این کلبه ی تارم بروی
این گونه غریب، از کنارم بروی
یک لقمه ی نان هست که با هم بخوریم
امشب به خدا نمی گذارم بروی
2975
1
3.5
یک روز بلا بر سرمان می بارند
یک روز دگر، عزیزمان می دارند
کس هیچ ندانست و نخواهد دانست
فردا چه به روزگارمان می آرند؟!
1176
0
4
بی هم همه گم شدیم، پیدا نشدیم
تنها بودیم، فکر تن ها نشدیم
سی مرغ یکی شدند و سیمرغ شدند
اندازه ی مرغی، من و تو ما نشدیم
2088
0
4.5
نقطه، کلمه جای خودش را دارد
در هر جا معنای خودش را دارد
دنیای من و تو مثل هم نیست رفیق!
هر آدم، دنیای خودش را دارد
1388
0
5
عاشق شده ای، خیال پرداخته ای
دنیای بدی برای خود ساخته ای
آن گونه که فکر می کنی نیست رفیق!
آدم ها را هنوز نشناخته ای
1197
0
3.5
باران آمد که تو اسیرم کردی
بید مجنون سر به زیرم کردی
ای عشق! مگر چه کرده بودم با تو؟
سالی دو هزار سال پیرم کردی
2046
0
3